دکتر شریعتی از دید دیگران

گفتارهایی پیرامون شخصیت و آراء دکتر علی شریعتی

دکتر شریعتی از دید دیگران

گفتارهایی پیرامون شخصیت و آراء دکتر علی شریعتی

از شریعتی

در این مجموعه، نه سخنرانی از دکتر سروش آمده است. بلندترین گفتار این کتاب، سخنانی است با عنوان شریعتی و پروتستانیسم، که در دو نوبت، به مناسبت سالگرد درگذشت مرحوم دکتر علی شریعتی در خرداد و تیر ماه 1377 ایراد شده و در این کتاب نیز در دو قسمت آمده است. حجیم بودن این مقال، البته نشان‏دهنده‏ی اهمیت محتوای آن نیز هست. دکتر سروش در این گفتار، دنیوی کردن دین را یکی از اهداف و آرمان‏های روشن‏فکری دینی در سراسر جهان اسلام دانسته و به منظور بررسی و نقد حرکت فکری - علمی مرحوم شریعتی، که خود آن را نوعی پروتستانیسم اسلامی نامیده است، به تبیین ماهیت و پی‏آمدهای نهضت پروتستانی در جهان مسیحی پرداخته است و درکی از نسبت میان دین و دنیا را از منظر شریعتی، بازرگان و در طی جریان اصلاح‏گری دینی به دست داده است و در پایان، با تأکید بر این که دین یا باید دنیوی دنیوی باشد، یا اخروی اخروی و دینی که هم پروای دنیای آدمیان را داشته باشد و هم پروای آخرت آن‏ها را (در عرض هم)، قرین توفیق نخواهد بود، تصریح می‏کند که گوهر دین، عبارت است از تجربه‏ی دینی و دین‏داری، به معنای پرواز روح، معنادار شدن زندگی و آزادگی درونی است و این عروج معنوی، در دنیایی غیرآباد و دست به گریبان فقر و فلاکت میسر نمی‏شود. دنیا را عقلا اداره می‏کنند؛ نه به نام دین و نه با تکیه بر دین، امّا به خاطر امکان دین ورزیدن.



گفتارهای این کتاب، به اندیشه‏ی شریعتی در باب فلسفه، فلسفه‏ی تاریخ، جهان جدید و درسها و عبرت‏های نهضت شریعتی اختصاص یافته است. دکتر سروش، در گفتار ”شریعتی، حافظ زمانه“، با یادآوری این که هم حافظ و هم شریعتی، در اندیشه و پیشینه‏ی ایرانیان ماندگار شده‏اند، از کشف سرّ ماندگاری اینان و شباهت‏ها و تفاوت‏های شریعتی و حافظ سخن گفته است و نهایتاً کتاب با گفتار ”از شریعتی“ خاتمه یافته؛ گفتاری که در آن، دکتر عبدالکریم سروش، برای اولین بار، به ذکر جزئیات خاطراتی از ایام درگذشت مرحوم دکتر شریعتی پرداخته است و از دوستی‏ها و دشمنی‏های با او سخن گفته و مهم‏ترین دست‏آورد مکتب فکری او را به نقد کشیده است.


دریافت کتاب

شریعتی در برابر شریعتی

نوشتن درباره شریعتی و شریعتی‌ها برای امثال ما فرزندان سببی دکتر و ایضا نوه‌‌های سببی استاد، دشوار بوده و دشوارتر هم شده است. اکنون در مرز 50 سالگی، ‌آن شور و احوال وصف‌ناشدنی فرو خفته و سر آن همه هیجان و عشق و ارادت به سنگ زمانه خورده و طرفه اینکه در باب آن دو بزرگ، و حداقل این فرزند، دچار آمد و شدهای عقلی- عاطفی درخوری شده است.
به یاد دارم در مشهد، خیابان خسروی نو، نزدیک مطب دکتر فضلی‌نژاد (که همراه و همپای دکتر شریعتی بود و عضو جاما و یحتمل خداپرست سوسیالیست دیروز و پزشک سر و روی سفید امروز) کتابفروشی‌ای در سال‌های 56 و 57 بود، واقع در یک بالاخانه و نامش «بعثت».
رفیقی داشتم به نام حسن دانشمندی (که خدای از آفات دهر مصون بدارد. او اکنون استاد تربیت‌بدنی در دانشگاه گیلان است، گریخته از خشکسالی خراسان به رشت و گیلان). با او که اولین بار «آری، اینچنین بود برادر» را به دستم داد و نوجوانی و جوانی سرخوش مرا به کویر عطشناک مزینان پرتاب کرد.
ادامه مطلب ...

نوشریعتی‌ها؛ عرفان اجتماعی و غفلت راهبردی

شریعتی زنده است چون که او همچنان مناقشه برانگیز است. مخالفان و طرفدرانی سخت دارد و البته منتقدانی که هم حمایتش می کنند و هم مخالفت. شاید گزافه نباشد که شریعتی را پر مناقشه برانگیزترین روشنفکر تاریخ ایران نام نهاد. مخاطب های او در زمان حیاتش میلیونی بودند و در مماتش هم اینگونه است. مخالفت ها هم در دوره هایی با شریعتی فراوان بوده و او به همین میزان هم موافق داشته است. شریعتی را از جنبه های مختلف نگریسته اند. یکی از هنر وادبیاتش لذت برده و یکی از مباحث اسلام شناسی اش و دیگری از اجتماعیاتش. او مصداق این شعر مولاناست:«هر کسی از ظن خودشد یار من – از درون من نجست اسرار من». برداشت از اندیشه های شریعتی به عمل سیاسی هم منجرشده ؛ عمل سیاسی که گاه قابل دفاع بوده و گاه قابل نقد. منتقدان شریعتی عمده نقدشان این است او جاده صاف کن ولایت فقیه بوده و اندیشه هایی را در اختیار قشری از مذهبیون قرار داده که از دل آنها اقتدار گرایی بیرون آمده است. این منتقدان بر این عقیده اند که باید شریعتی را با نتایج و بروندادهای اندیشه اش ارزیابی می کنیم. اما مدافعان او انتساب نظام ولایت فقیه به شریعتی را ناعادلانه می دانند و براین اعتقادند این انتساب از سر بی مهری است. آنها هم استدلال می کنند شاید اگر اول انقلاب پیش نویس قانون اساسی که در آن نامی از ولایت فقیه برده نشده بود روال خود را پیش می گرفت و شاید اگر سرنوشت انقلاب به دست روحانیت قرار نمی گرفت، وضعیت به گونه ای دیگر بود. آنها معتقدند برونداد سیاسی شریعتی تحقق نیافت و در نطفه خفه شد. آنان همچنان شریعتی را پتانسیلی برای جامعه ایران می دانند . منتقدان شریعتی به میزان مدافعانش چند گونه اند؛ متکثر و گوناکون که هر یک از منظری متفاوت او را نقد یا دفاع کرده اند. اما این نوشته را سر صحبت با این منتقدان و این مدافعان پر شور نیست. باید شیوه نقدها را تغییر داد و گر نه همه چیز می شود جنگ کلامی و مشاجره قلمی. نقد هم برای خود آدابی دارد. باید به نتیجه نقدها هم نظر کرد. بر این اساس از شریعتی می خواهیم به نوشریعتی ها نقد بزنیم. شاید این پرسش مطرح شود نوشریعتی ها یعنی چه، که هستند و چه ویژگی هایی دارند؟ واقعیت این است نوشریعتی ها بخشی از جریان ملی-مذهبی هستند. مراد اینجا شورای فعالان ملی –مذهبی نیست بلکه جریان ملی-مذهبی است که در سراسر کشور گسترده است، اما متعین نیست. آنها از دل تحولات انقلاب ۵۷ بیرون آمده اند. تجربه حکومت دینی را پشت سر گذاشته و با شریعتی چکش خورده مواجه شده اند. نوشریعتی ها هم از تکثر برخوردارند. برخی از آنها به عمل سیاسی آگاهی بخش روی آورده و برخی دیگر فعالیت های اجتماعی پیشه کرده و جمعی دیگر نیز بنا دارند شریعتی را فلسفی کنند. برخی از آنها هم همچنان با هنر شریعتی همدم هستند.از کویریاتش به وجد می آیند و از گفتگوهای تنهایی اش آرامش می گیرند. شریعتی سفره گسترده ای دارد که هر کسی می تواند طعامی بردارد. اما پرسش اینجاست نوشریعتی ها تا چه اندازه بر این سفره افزوده اند؟ شریعتی عنصری از سرمایه اجتماعی جریان روشنفکری ایران است. البته عنصری کاملا متفاوت با ویژگی های خاصی که او را به نوعی از سایر روشنفکران ایرانی متمایز می کند. ادامه مطلب ...

ساواک می گفت شریعتی شاخه دانشگاهی خمینی است

خاطرات رحیم حیدری از دکتر شریعتی


دکتر علی شریعتی دو سال از من کوچک‎تر بود و از آن‎جا که من از ریزه خواران سفره علمی پدرش بودم، گاهی او را می دیدم. وی در پایان کودکی و نوجوانی‎اش همیشه افسرده و در خود فرو رفته بود، بعد‎ها که بزرگ شدم و با استاد به گفت‎وگو می نشستم، آن‎گاه که از استاد، مشکلات خانوادگی حضرتش را در روزگار نوجوانی دکتر شنیدم، دریافتم که افسردگی او ناشی از مشکلات خانواده ای محروم بوده و نیز از بی توجهی و بی تفاوتی روشنفکرنمایان پرتوقع اطراف و ستم‎هایی که توده ای ‎های حاکم بر وزارت فرهنگ بر حضرتش روامی داشتند. استاد می گفت از سال 20 تا 27 یعنی دوران نوجوانی دکتر که سخت با توده ای ‎ها درگیر بودم، از سفره‎‎های بی رونقی که جلوی فرزندانم پهن می کردم، بسیار شرمنده بودم زیرا توده ای ‎ها به من می گفتند اگر با ما همکاری کنی، تو را رییس فرهنگ می کنیم و چون نمی کردم، آنان مرا از هرگونه مزایای دیگر محروم می ساختند و مجبور بودم به حقوق معلمی اندکم قناعت کنم. متأسفانه در چنین دورانی، علی نوجوان به تغذیه مناسب و هم به پوشش و وسائلی نیاز داشت که بتواند غرور جوانی اش را حفظ کند و مرا ادای دین پدری میسر نبود. با همه این‎‎ها نمی دانم چگونه باید خدا را سپاسگزار باشم که دکتر با آن همه تبلیغات سوء مارکسیست‎ها و آن همه محرومیت، توانست از عقده‎هایش به شکل مثبتی بهره برداری کند. ادامه مطلب ...

شریعتی انسان بود با تمامی ابعاد وجودی

جای بسی تاسف اینکه معمولاً خصلت ما شرقی ها بر پایه افراط و تفریط است آنجا که از وصف دوست داشتن و علاقه خطوط منطق را بعضاً فراموش می کنیم و آنرا با سرشت عاطفی خود دمساز میکنیم عده ای دیگر نیز سعی در مصادره همه شخصیتهای بزرگ برای خود داریم و دیگران را در دایره تنگ نظری خود راه نمی دهیم و همه را تکفیر می کنیم.

در مورد این بزرگوار نیز چنین است عده ای از به اصطلاح روشنفکران دینی آنچنان در پشت عکس های  شریعتی می ایستند که حتی در ذهن خود این موضوع را متبادر نمی کنند که او  در بیداری و الفت بین عقل و دین در میان نخبگان و دانشجویان و توده مردم پُلی از عشق به حسین و زینب و فاطمه زد و زنگارهای بر جا مانده از ترویج،فرهنگ شاهنشاهی را چگونه به چالش کشید و اینگونه است که فاطمه فاطمه میشود.

عده ای دیگر احتمالاً فراموش کردند که  دکتر شریعتی در استفاده از فرهنگ سرخ علوی آنچنان پیش رفت تا خواب آشفته جوانان شیعه در قلب گیتی با انقلابی حسین وار به جریان افتاد و اینچنین است که حسین وارث آدمیت شکل گرفت و صد افسوس که عده ای در عداوت با او کوشیدند و همچنان می کوشند اصولاً هر فردی معایبی دارد که شریعتی نیز از این امر بی بهره نبوده و نیست،لکن دور ریختن خدمات و هدر دادن زحمات این و آن هنری است که فقط نزد ما هست و بس.

شریعتی نیز یک انسان بود با تمامی ابعاد وجودی یک انسان و لاغیر و ساختن قدیس که در تخیلات ما وجودی همیشگی دارد با افکار او نیز در تضاد است آنجا که خود در کتاب استحمار به واقع اینگونه بر چنین واقعیتی قلم می زند آری چه باید کرد چاره ای نیست کسانی برای خود نمادهای روشنفکرانه می سازند و در پشت و کنار آن سنگر می گیرند و نمی دانند که چه ضرباتی بر پیکره سمبل های خود می زنند آیا اگر شریعتی بود بر چنین داعی داران موضع نمی گرفت ؟

با این حال،مصادره شخصیتهای بزرگ و تاثیر گذار  در فرهنگ شرقی  فقط از همت ما بر می آید و لاغیر.


رضا سپهروند

شریعتی و شک برای شناخت

در دوم آذرماه سال 1312 شمسی در روستای کاهک چشم به جهان گشود، در مزینان رشد کرد و پس از فراز و نشیب‎های بسیار در سال 1356 شمسی در آپارتمانی در شهر «سوت‎همپتون» انگلیس به‎طرز مشکوکی از دنیا رخت بر بست.
دکتر علی شریعتی از آن دست متفکران و اندیشمندانی است که پس از گذشت 32 سال از سالروز وفاتش، همچنان در بوته نقدهای گاه بسیار غیرمنصفانه قرار دارد؛ عده‎ای نگاه او را سیاه و سفیدی می‎دانند و می‎گویند شریعتی دین را ایدئولوژیک کرد، چون سیاه و سفید می‎دید.
می‎گویند شریعتی دینداری و رفورم دینی را تبدیل به پروژه اجتماعی کرد و از آن‎جا که او تحصیل کرده فرنگ بود، جماعتی معتقدند مجال کافی نیافت تا در معارف اسلامی مطالعه وافی داشته باشد و به همین دلیل، از مسلمات قرآن و سنت و معارف و فقه اسلامی بی‎خبر بوده و دچار اشتباهات فراوان گردیده است.
جماعتی نیز به این قایلند که شریعتی دل در گرو مارکسیسم داشت و تحت تأثیر فیلسوفانی همانند ژان پل سارتر، آلبر کامو و امثال آنان بود و در آخر این‎که گروهی نیز پا را از این‎ها فراتر نهاده و او را سنی و یا وهابی می‎خوانند و بالاخره آن‎که مرحوم شریعتی را یا سفید سفید می‎بینند و یا سیاه سیاه و اندک‎اند کسانی که بت‎های ذهنی خود را به کناری می‎نهند تا شریعتی را همان‎گونه که هست، بشناسند. در این نوشتار، برآنیم تا بنابر مقتضای مقال و تناسب مجال، غبار از آیینه وجودش بزداییم تا شاید شناختی نزدیک‎تر به‎واقع به‎دست آوریم. ادامه مطلب ...

شعری در وصف دکتر شریعتی

بدون تردید شریعتی یک اندیشه‌گر بزرگ است. او آرمانگرایی است که سر بر آسمان و پای در واقعیت زمینی دارد.


خورشید خاوران هر بامداد به جستجوی تو بیدار می شود
و شامگاه چون از فراز دمشق می گذرد
تادر نیلی آبهای مدیترانه به خواب رود
با چشم اشتیاق تو تا واپسین فروغ
به ایران نگاه می کند از دور
و موجهای ساحل دریای شام
به نجوای جاودانه ی محزونشان
قصه ی خونین دریایی را حکایت می کند
کان سوی تر درون تیره ی خاک ارمیده است.


یادداشت و شعر از نعمت میرزازاده تخلص م. آزرم

مسلمانی در جستجوی ناکجاآباد

از دید بسیاری علی شریعتی پدر ایده ئولوژیک انقلاب اسلامی ایران محسوب می شود. او به عنوان معلم و رهبری کاریزماتیک ، با ایجاد تلفیقی موٍثر، از اسلام و دیگر اندیشه های مدرن توانست میلیون ها نفر از نسل جوان ایران دهه ی 1350 را بسیج کند و زمینه سقوط رژیم پهلوی را فراهم سازد.

در این زندگی نامه ی مفصل و مشروح ، کوشش شده است به زندگی و فعالیت های شریعتی در چارچوب فرهنگی ، اجتماعی و سیاسی پیچیده و متناقضی که وی را در حصار خود گرفته بود نگریسته شود.



علی رهنما با بررسی دوران جوانی شریعتی در مشهد، سپس زندگی دانشجویی او در پاریس اوایل دهه 1960 و بالاخره ، مسیری که طی آن شریعتی به یک متفکر مذهبی و انقلابی مخالف با رژیم پهلوی ، و دستگاه سنتی مذهب مستقر در ایران بدل شد و در نهایت، به دنبال خروج از ایران تن به آغوش مرگ سپرد.
توانسته است بسیاری از مجهولات و نادانسته های مربوط به زندگی وی را بزداید و تصویری نزدیکتر به حقیقت شریعتی رقم زند.

با مطالعه این کتاب ، می توان به دانسته های تازه ای از افکار و معتقدات مردی دست یافت که نقش بسیار مهمی در تاریخ معاصر ایران و در بسط نوعی اسلام سیاسی در سراسر خاور میانه ایفا کرده است.

تبارشناسی تفکر مدرن در ایران

در یک طبقه‌بندی کلی مبتنی بر معیار دو قطب سنت/مدرنیته می‌توان سه قطب روشنفکری را تشخیص داد

که با سه گرایش «تجددطلب، سنت‌گرا، و اصلاحگر» بتدریج در تاریخ معاصر ایران شکل می‌گیرند.

 

نمودار دسته‌بندی انواع روشنفکری در ایران

تجددطلبان/مدرنیست‌ها

-میرزا فتحعلی آخوندزاده (آخوندوف 1191ه.خ. / 1228 ه.ق-1295  /  (1812-1878

-میرزا آقاخان کرمانی (1232-1275خ./ 1855-1896)


-میرزا ملکم خان ( 1212 ه. ش.- 1287 /   (1833-1908

-سیدحسن تقی‌زاده (1256-1348/(1878-1970)

-فریدون آدمیت (1387-1299/)

نوگرایان

-داریوش شایگان (-1314/-1935)

-آرامش دوستدار (1310-/1931)

چپ مارکسیست

-آوتیس سلطانوویچ میکائیلیان، سلطان‌زاده (1268-1314/1889 -1938 )

-حیدرخان عمواوغلی /1299 -1259) 1880-1921)

-تقی ارانی (1282- 1318/1902-1940)

-احسان‌الله طبری (1295- 1368)

-خلیل ملکی (1901-1969)

-جلال آل‌احمد (1302- 1348)

-مصطفی شعاعیان (1314-1354)

-بیژن جزنی (1316-1354)

-مسعود احمدزاده هروی (1351-1326)

 

 وزرای اصلاح‌طلب

-میرزا حسین قزوینی، مشیرالدوله، سپهسالار (1260-1207/1828-1881 )

-میرزا ابوالقاسم قائم‌مقام فراهانی (1158- 1214)

-میرزا محمدتقی‌خان فراهانی، امیرکبیر (1230-1186/1852)

-محمد مصدق (1261-1345/1882- 1967)



اصلاح‌طلبان/رفرمیست‌ها

-میرزا عبدالرحیم طالبوف تبریزی (1250 ه.ق.-1328 / (1834-1911

-محمدعلی فروغی (1254-1321 / (1875-1942

-احمد کسروی (1891-1946)

-سید فخر الدین شادمان (1286-1346 (1907-1967

 

اصلاح‌گران مذهبی/رفرماتور‌ها

نسل اول

-سیدجمال‌الدین اسدآبادی، افغانی (1838-1897)

-محمدحسین غروی نائینی (1276ـ 1355 / 1936)

-ابوالحسن‌ فروغی (1270-1338/1881-1959)

-محمدحسن شریعت‌سنگلجی (1271-1322 / 1890-1943)

نسل دوم

-مهدی بازرگان (1907-1997)

-یدالله سحابی (1905-2002)

-محمدتقی شریعتی (1907-1987)


-محمود طالقانی (1910-1979)

-محمد نخشب (1302-1355 /1951-1976 )

نسل سوم

-علی شریعتی (1312-1356/1933-1977)



سنت‌گرایان/ترادیسیونالیست‌ها

اصلاح‌طلبان/رفرمیست‌ها

-عبدالکریم سروش (حسین حاج فرج دبّاغ-1324/1945)

-محمد مجتهدشبستری (1315-/1936-)

-مصطفی ملکیان (1335-/1956)

-محسن کدیور (1959-)



روحانیون اصلاح طلب

-م.م. میرزا-شیرازی (1812-1894)

-سید عبدالله بهبهانی ( 1219- 1289 )

-سید محمد طباطبایی  (1299 - 1221)

-سیدحسن مدرس (1870-1937)

-حسینعلی منتظری (1301- 1388 )

فیلسوفان سنتی

-ملاهادی سبزواری (1212-1289 /1797/8-1873  )

-سیدمحمدحسین طباطبایی (1281-1360/1902-1981)

-سیدجلال‌الدین آشتیانی (1304-1384/1946-2005)

-مهدی حائری یزدی (1302- 1378/1923-1999)

-سیدحسین نصر (1933-/1933)



هویت‌گرایان

-شیخ فضل الله نوری (1878-1909)

-نواب صفوی (1924-1955)

-مرتضی مطهری (1919-1979)

-محمدتقی مصباح یزدی (-1313/1934)



نوهویت‌اندیشان

-احمد مهینی فردید (1289-1373/1910-1994)

-رضا داوری اردکانی (1312-/1933) 


منبع