مصدق، که سالها از مناسبتهای اجتماعی جدا افتاده نیز در پاسخ نوشته: «مندرجات مؤثر این پیام حالی برایم نگذاشت و آن را دگرگون ساخت... تأثیر کلام در شنونده دال بر صحت قول گوینده است.»
با اینکه سالها دربارهی این اسناد صحبت شده و اینجا و آنجا گوشههایی از آنها منتشر شده است، به تازگی نسخهی اصلی آنها به دستِ خانوادهی شریعتی رسیده است و برای نخستین بار در وبسایت بنیاد شریعتی منتشر شد.
در موردِ شریعتی در کنگرهی لوزان، علی رهنما (با تکیه بر شهادت برخی از اعضای کنفدراسیون) در بخشی از کتاب خود، مسلمانی در جستجوی ناکجاآباد، مفصل نوشته است که از صفحات 169 تا 171 آن کتاب نقل میشود.
پس از کنگرهی پاریس که به وقوع انشعاب در کنفدراسیون جهانی دانشجویان ایرانی انجامید، نمایندگان همهی نیروهای سیاسی تلاش کردند تا در لوزان انسجام و وحدت بینظیری را به نمایش درآوردند. کارهای اصلی «کنگرهی وحدت» به دقت انجام شده بود و به نظر میرسید که این دومین کنگره کار خود را با موفقیت به پایان برساند. حضور دو نمایندهی دانشجویان دانشگاه تهران، جزایری و توسلی، در کنگره به مضاعف شدن این اتحاد و همبستگی کمک کرد. شعار «اتحاد، مبارزه و پیروزی» که بعدها به نیروی محرکهی جنبش دانشجویی بدل شد توسط یکی از نمایندگان دانشگاه تهران در کنگره مطرح شد و حضار سه بار با صدای بلند آن را تکرار کردند. کمیتهی رسمی که به نمایندگی از شاخهی پاریس در کنگره شرکت کرده بود متشکل بود از آذری، امین و عسکری. همراهان این سه نیز عبارت بودند از ورجاوند، شریعتی، صوراسرافیل، پوران شریعترضوی و تاجی راستین.
در بعدازظهر روز 31 دسامبر 1962، کنگره کار خود را در خانهی مردم شهر لوزان آغاز کرد. حاضران در جلسه عبارت بودند از شصتوشش نمایندهی دانشجویان، حدود بیست مشاور و تقریباً صد نفر مهمان. به جز آنهایی که همراه شریعتی به لوزان آمده بودند یا با وی همکاری میکردند، کمتر کسی حضور شریعتی در کنگره را به یاد میآورد. او به استثنای چند دقیقه، هرگز در تالار کنفرانس حضور نیافت؛ نه سخنرانی کرد و نه در گفتگوها و رایزنیهای جمعی و سیاسی شرکت داشت. شریعتی در مدت اقامت در لوزان، برای لحظهای هم محل کار خود را ترک نکرده بود، و وقت خود را صرف نوشتن و ویراستاری کرد. همگان اذعان دارند که او اکثر بیانیهها، قطعنامهها و پیامهای رسمی کنگره را به نگارش درآورده بود. همانطور که شریعتی خود بعدها نوشته بود در این مدت با وجود کارهای مربوط به کنگره، فرصتی یافته بود تا به کافه برود و در پشت یک میز در حالی که سیگار میکشید و قهوه مینوشید با چشم دوختن به دریاچهی ژنو غرق خیالات پراحساس خود شود.
علی شاکری از نمایندگان حاضر در کنگرهی لوزان که ریاست کمیتهی برگزاری را نیز به عهده داشت، به یاد میآورد که پیام معروف کنگره خطاب به مصدق را نیز شریعتی تهیه کرده بود. از جمله اسنادی که گویا توسط شریعتی نوشته شده است میتوان به قطعنامهی پایانی کنگره دوم، پیام به دانشجویان داخل کشور، و پیام به دانشجویان عضو اتحادیهی دانشجویان الجزایری اشاره کرد. به گفتهی شاکری، نوشتههای کنگره عمدتاً توسط حمید عنایت و علی شریعتی به نگارش درمیآمد. پیام به مصدق که در تاریخ 3 ژانویهی 1963 نوشته شد با اعلام همبستگی میان «نسلی که برای آزادی مبارزه میکند و پرچمداری که این مبارزهی مقدس را در وطن اسیرمان آغاز کرده است» آغاز میشد. در پایان این پیام نیز اظهار امیدواری شده بود که «دستان جوانی که امروز در دستان پیر و مصمم شما قرار گرفته گواه این است که همبستگی ما مسیر تاریخ کشورمان را دگرگون خواهد ساخت.» مصدق نیز در پاسخ نوشته بود «مضمون سوزناک این پیام بنده را جداً تکان داد و برآشفته ساخت... تأثیر آن بر خواننده حاکی از سرزندگی نویسندگان است.»
حضور شریعتی در کنگره به نوشتههای وی محدود نمیشد. ظاهراً ورجاوند و شریعتی در مذاکرات سیاسی پشت پرده نقش مهمی داشتند. گویا در مورد موضع و تصمیمات مربوط به مسائل مطرح در کمیتهی اجرایی نظیر پیوستن به این یا آن سازمان جهانی که اغلب موجب بگومگوهای فراوان میان حضار میشد، با ورجاوند و شریعتی مشورتهایی میشده است. شریعتی در جلسات کمیتهی روابط بینالملل کنفدراسیون نیز حضور مییافت. یکی از موضوعات بسیار مهم مطرح در این کمیته موضوع موضعگیری کنفدراسیون در قبال زدوخوردهای مرزی میان هند و چین بود. شریعتی که همواره گاندی و نهرو را مصدقهای هند تلقی میکرد و به مواضع غیرمتعهد این کشور نیز اعتقاد راسخ داشت، در این مورد حساسیت شدیدی از خود بروز داد. او پیش از این، تجاوز چین را به هند در «ایران آزاد» محکوم و تقبیح کرده بود. در قطعنامهای که توسط وی نوشته و به کمیته ارائه شد، چین محکوم شده بود. دانشجویان هوادار حزب توده به رهبری پرویز نیکخواه، مخالف این موضوع بودند و سعی میکردند مانع از تصویب آن شوند. بالاخره پس از بحثها و بگومگوهای فراوان، قطعنامهی شریعتی تأیید و به عنوان هفتمین بند در گزارش کمیتهی روابط بینالملل گنجانده شد.
شریعتی پس از بازگشت از لوزان، گزارش مفصلی در مورد کنگره و فعالیت کمیتهها و بیانیهها و پیامهای آن در «ایران آزاد» نوشت و در پایان آن این موفقیت را به همهی دانشجویان ایرانی خارج و داخل کشور تبریک گفت. این آخرین باری بود که شریعتی در کنگرهی کنفدراسیون دانشجویان ایرانی شرکت میکرد. با این که او در جریان کنگرهی بعدی که فاصلهی 31 دسامبر 1963 و 3 ژانویهی 1964 در لندن برگزار شد، هنوز در پاریس بود، اما در این کنگره شرکت نداشت. او پس از ترک «ایران آزاد»، حتی از حضور در کنگرهی جبههی ملی که در 15 اوت 1963، در ماینر برگزار شد، امتناع کرده بود. وی بعدها در توجیه این کار نوشته بود «اعصاب تحمل این بگومگوهای بچهگانه را ندارم و به همین خاطر به عنوان فردی سستعنصر معرفی شدهام. شاید این تصمیم به نفع ما نباشد، اما من از سر مصلحتاندیشی چنین تصمیمی نگرفتهام، آن چه موجب این کار شد ضعف اعصاب و روحیهی خودم بود.» نمیتوان این فرض را پیش کشید که شریعتی میخواست به خاطر درسهای دانشگاه از سیاست پرهیز کند، زیرا قبل از اوت 1963 دکترای خود را اخذ کرده بود.*
*مسلمانی در جستجوی ناکجاآباد: زندگینامهی سیاسی علی شریعتی،
علی رهنما؛ ترجمهی کیومرث قرقلو؛ تهران، ناشر: گام نو؛ چاپ پنجم 1389 (چاپ اول 1381).