صدایی که در آن از «روشنفکر و مسئولیت آن در
جامعه» میگفتی. میخواهم بروم و «یکبار دیگر ابوذر» را بشنوم و زندگی کنم. علی
شریعتی عزیز؛ دوست نادیدهام؛ اصلا قصدم این نیست که از گزارههای منطقی و تحلیلی
برای این نامه استفاده کنم؛ گزارههای من همه انشایی هستند؛ اصلا میخواهم انشایی
درباره شما بنویسم، انشایی که بیتکلف باشد، ساده باشد، دکتر جان یادت هست روزگاری
میگفتند: «آی عشق چهره آبیت پیدا نیست»، یادت هست میگفتند
«نه بهخاطر آفتاب، نه بهخاطر حماسه، بهخاطر سایه بام کوچکش{...} نه بهخاطر جنگلها نه بهخاطر دریا، بهخاطر یک برگ، بهخاطر یک قطره»، یادت هست چقدر از انسان میگفتند و اینکه «انسان دنیایی است»، یادت هست چقدر آدمها گریستند «بهخاطر یک قصه در سردترین شبها تاریکترین شبها»، یادت هست چقدر «بهخاطر هر چیز کوچک و هر چیز پاک به خاک افتادند»! چه میگویم حتما شما یادت هست، حتما شما یادت هست که با شوری عظیم در شریان رگهای جوانان مسلمانی میدمیدی که عاشق شوند، عاشق شوند به خیابان شمیران، حسینیه ارشاد، روزهای...، آنها عاشق بودند که به «کویر» آمدند و «اسلامشناسی» را از تو آموختند؛ دکتر جان شما به خیلیها که میپرسیدند «از کجا آغاز کنیم؟»
«شهادت» را نشان دادی، حسین وارث آدم را میخواندی برایشان، مسئولیت شیعه بودن را گوشزد میکردی و فلسفه نیایش را، روزگاری هم تشیع علوی و تشیع صفوی را از هم تفکیک و با هیجان از این دو میگفتی، آری، اینچنین بود برادر! آری اینچنین بود دوست عزیزم. ببخشید اینقدر خودمانی شدهام؛ آخر نه سن و سالم به شما میخورد نه آنقدر شما را میشناسم که بخواهم عمیق دربارهتان حرف بزنم، من فقط میخواهم از روزگار خودم بگویم، روزگاری که میخواهد از تو چهره دیگری بیافریند، چهرهای که بعدها به جای «اندیشیدن»، پس از شنیدن نامت «خندیدن» به ذهنها متبادر شود!
آری اینچنین است روزگار ما، اما در روزگار شما اینچنین نبود، در آن روزگار عدهای گفتند شما با ساواک ارتباط داشتهاید، عدهای دیگر شما را بیسواد خواندند و سطحی، گروهی هم شما را وامدار جریانات چپ دانستند و علاقهمند به آنها، جدای از تمام این اظهارنظرها، هیچکدام درباره شما «جُوک» نساختند و برای هم نخواندند و نخندیدند؛ نخندیدند چون میدانستند خندیدن به «اندیشیدن و اندیشمند» آسمان سیاهی را برای روزگارشان رقم خواهد زد، و آنگونه بود که هم نام آنها ماند و هم نام شما؛ اینگونه بود که تاریخ و جوانان امروز حرفهای شما را دهان به دهان برای هم زدند،
هنوز هم با وجود فوکوها، دریداها، لیوتارها، بارتها، مارکوزهها، مارکسها و وبرها، جوانهای این سرزمین در دانشگاههای مختلف و همین دانشگاه تهران خودمان در خیابان انقلاب، سخنرانیهای تو را، کتابهای تو را و عکسهای تو را میشنوند و میخوانند و به دیوارهای اتاق انجمنهایشان میزنند؛ اما دکتر جان از تو چه پنهان که عدهای، - نمیدانم به چه انگیزهای اما - دربارهات جوک مینویسند و با تلفنهای همراهشان – که در روزگار شما وجود خارجی نداشت – برای هم پیامک میکنند.
دکتر جان شرمندهایم
از نو برایتان بنویسم دکتر جان! شرمندهایم، شرمندهایم - همانگونه که گفتم - چند ماهی میشود حرفهایی را به نقل از خودتان و سایر اعضای خانوادهتان را جوک کردهایم و به آن میخندیم! میخندیم اما گریه دارد حال این اوضاع؛ گریه دارد که ما داریم یکی یکی اسطورههای فکری و اعتقادیمان را به بازی میگیریم. نمیخواهم بگویم شما اسطورهاید و دست نیافتنی، نه نمیخواهم بگویم شما بزرگ بودید و جلوتر از زمان، نمیخواهم بگویم انقلاب اسلامی ایران از حرفهای شما بود که جریان قویتری گرفت، نه!
اما میخواهم بگویم امروز که درباره شریعتی حرفهایی میزنیم، فردا نوبت به دیگر چهرههای فرهنگی – اعتقادیمان میشود، گمانم این نیست که دکتر جان شما نفر آخر باشید، ما پیشتر با ترکهای غیور، شمالیهای دلیر، لرهای باغیرت و... هم این کار را کرده بودیم! حالا اینکه میگویند کار انگلیسیها، روسها، صهیونیستها، امریکاییهاست یک طرف، اما اینکه ما برای هم تعریف میکنیم، میخندیم، پیامک میکنیم که دیگر کار این عناصر مشکوک! نیست.
دکتر جان کمی دیرم شده است. نوشتن نامه اگرچه باید با صبر و حوصله باشد، اما ما مردم دقیقه نود هستیم. حالا هم تلفنم زنگ میزند، باید بروم سرقرار، سر قراری که با حسینیه دارم، دلم تنگ است، میخواهم بروم و خیابانت را پیادهروی کنم، خیابانی که یادآور خیلی حرفها و قصههاست، میخواهم بروم تا حرفهایت را دوباره برای خودم بخوانم و بشنوم.
حسن گوهرپور
باسلام
مطلب زیبایی بود به استحضار می رساند شاهدان کویرمزینان نیز در سال گذشته در واکنش به پیامکهای سازماندهی شده برعللیه شریعتی مطالبی را منتشرکرده که می توانید در پستهای مربوط به مردادماه سال91مطالعه نمایید
سلام
خبراستقبال ویژه از آثار شریعتی در بیست وششمین نمایشگاه بین المللی کتاب تهران را در شاهدان کویرمزینان بخوانید
سلام آدرس وب سایت من عوض شده با این آدرس سری هم به ما بزن
http://mazinan-news.blog.ir/