نخستین عنوان، همدستی خدا و انسان است که عنوان فرعی باز تعریف گناه و رستگاری را نیز به همراه دارد. در این بخش، با نقل عباراتی از کتاب کویر شریعتی، ابتدا انسان به عنوان انسان آگاه عاصی عاشق نیازمند دردمند مبنای تحلیل قرار میگیرد و وظیفه انسان دیندار کشف و گفتوگو با وجدان و شعور حاکم بر جهان معرفی میشود. و رستگاری انسان در رسیدن او به بیکرانه تصویر میشود در نتیجه انسان و خدا همجوار هم قرار میگیرند. ولذا هم مفهوم انسان و هم مفهوم خدا مورد بازنگری قرار میگیرد.
در این بخش عصیان انسان مهمترین مؤلفه است و نویسنده با تکیه فراوان بر آن مدعی میشود که انسان عاصی است که آگاه است ولذا اراده دارد تا به کمال برسد.
در دومین عنوان نویسنده اخلاق مدنظر شریعتی را اخلاق معطوف به زندگی دانسته و عنوان فرعی بحث را سنّت زدایی از اخلاق انتخاب کرده است. و با این مقدمه وارد بحث میشود براساس تصویر ارائه شده از انسان، او در ساختن اصول و قوانین زندگی شخصی و اجتماعی اش دارای سهم است. نکته اساسی در بحث اخلاق به نظر نویسنده، آزادی است. و البته این آزادی انسان را با پرسشهای فراوانی درباره چگونگی به کار بستن آن و هدف از آن و محدودیتهای آزادی روبه رو میکند و این پرسشها که پر شمارند به همراه وجدان اخلاقی، اخلاق ستیز را به جای اخلاق پرهیز مینشانند که اخلاقی است معطوف به زندگی. سطور بعدی به معرفی ویژگیهای این اخلاق اختصاص یافته و مبانی و شرایط آن را برشمرده است با تأکید بر همراهی دنیا و آخرت و نه تفکیک آن دو.
عنوان سوم، معنویت خودگردان است که بر اساس مذهب بدون متولی بنا شده است. زیرا انسان بالغ، عاقل و امیدوار و متواضع است و نیازمند واسطه برای ارتباط با خدا نیست. در این معنویت مؤمن اشکال متعددی از نزدیکی با منبع قدسی را تجربه میکند.
نویسنده در عنوان چهارم نسبت دیندار با نمادها و اسوه های مذهبی را مطرح میکند. و ابتدا با تعریفی از اسطوره آغاز میکند و سپس از میان سه راه اسطوره های غیر قابل دسترس و اسطورههای انسانی و شمول زمان و مکان و نیز خود اسطوره پنداری راه میانه ای را جستوجو میکند و آن را دیدگاه شریعتی در برخورد با اسطوره ها میداند. این تلاش برای آن است که اسطوره قابل الگوپذیری باشد.
و بالاخره عنوان پنجم به جایگاه دیندار در جامعه و در نسبت با دیگری میپردازد. در این فراز نویسنده تقوای پرهیز را عامل انفعال دانسته و دیندار را دنیانگر میخواهد که جستوجوی معنا را رها نکند و لذا اوست که باید منتقد و معترض رفع موجود باشد. و حتی وعده های متحقق نشده مدرنیته همچون آزادی را نیز تحقق بخشد. نتیجه این نگاه آن است که قدرت معطوف به اخلاق است و اخلاق معطوف به زندگی و زندگی معطوف به انسان و انسان معطوف به امر قدسی و امر قدسی معطوف به ارتقای کیفیت حیات. در این مسیر نسبت فرد دیندار با همه عوامل اجتماعی اطرافش عوض شده و موجب رفرم اجتماعی میشود. فرازهای پایانی این نوشته پرسشهایی را پیرامون مقدار موفقیت شریعتی در ارائه راهش و نیز امکان تحقق این دینداری و همچنین سهم شریعتی در بد فهمی آراء او را مطرح میکند و نکته پایانیاش آن است که عبور از شریعتی مسلم و ضروری است البته به شرط بررسی دوباره اندیشه شریعتی.
یادنامه شرق، ضمیمه روزنامه شرق، ش 518