میراث ارزشمند شریعتی علاوه بر شاگردان مبارز و فرزندان موفق اش- که هرکدام به نوعی راه او را ادام می دهند- مجموعه ی گفتارها و آثاری است که ایشان در حوزه هایی چون اسلام شناسی ، غرب شناسی ، جامعه شناسی ، فلسفه ی تاریخ، ادبیات و... به تقریر و یا تحریر درآورده است . هرچند همه ی سی وشش جلد آثار شریعتی دارای ارزش هایی یکسانی نیستند و در میان آثار او غث و سمین و حتی تضاد و تعارض فراوان است اما با این وجود کمتر کسی است که بتواند در صدد انکار تاثیر تفکر ایشان بر فعالیت های فکری و سیاسی نیم قرن گذشته ی ایران باشد .
با وجود اینکه برخی از صاحب نظران آثار شریعتی را از حیث اسلام شناسی وخصوصاً جامعه شناسی و شناخت و تحلیل غرب ضعیف و کم عمق می دانند اما با این وجود شیوه ی انتقادی برخورد او با این گفتمان ها و مکتب ها قابل توجه و تحسین برانگیز است . مبنای تفکر شریعتی را اگربرخی از مخالفانش ارتجاعی قلمداد می کنند اما بالعکس شریعتی متفکری منتقد ومبتکرو انقلابی است هرچند سنت گرا بودن او را نمی توان انکار کرد و این سنت گرایی تعارضی با تفکر انتقادی ایشان ندارد .
شریعتی اگرچه دل در گروسنت ها دارد اما شاید بیش از بسیاری از مخالفان سنت گرایی به نقد سنت ها ی غلط اهتمام ورزیده است . شریعتی یک تنه در برابر خرافاتی که در جامه ی تقدس و دین ظاهر شده بودند ایستاد و در کتاب هایی چون پدر، مادر ما متهمیم و... باورها و داوری های اجدادو پیشینیان خود رادر حوزه ی معرفت دینی به چالش کشید .
به همان نسبتی که شریعتی سنت ها را به چالش می کشد در برخورد با فرهنگ غرب نیز مواجه او مواجه ای منتقدانه است . او هرچند سال ها در غرب زیست و تحصیل کرد اما چندان شیفته ی فرهنگ و خصوصاً تمدن فرنگی ها نشد و در بسیاری ازآثار خود از جمله درجلد دوم کتاب« تاریخ تمدن » انتقاداتی جدی بر میراث مادی و معنوی تمدن غرب دارد .
راز ماندگاری شریعتی و تاثیر گذاری او را باید در فریادها و انتقادها و اعتراض هایش دانست . خود او می گفت که من این سخن کامو را که می گفت « انسان حیوانی معترض و عصیان گراست » را از آن قول مشهور دکارت که« می اندیشم پس هستم» بسیار بیش تر دوست دارم . آری شریعتی معترض بود و منتقد و مگر می توان روشنفکر بود ولی معترض و منتقد نبود و جیره خوار و کارگزار قدرت بود . ؟
یکی از مهم ترین عواملی که شریعتی را سال ها بعد از وفات اش همچنان در دل و یاد مردم زنده نگه داشته است اخلاق عرفانی و انسانی و ساده زیستی و مردم دوستی اوبوده است . شریعتی حقیقتاً عاشق مردم و انسانیت و صداقت بود . او هرگز از مردم و صداقت و محبت آن ها سوء استفاده نکرد ، اگر اعتراضی می کرد و فریادی می زد همه بر سر قدرتمندان و در راستای دفاع از مظلومان بود . شریعتی زندگی خود را وقف مردم و بیداری آن ها کرده بود . شاید مهم ترین سرمایه ی شریعتی این باشد که او مورد قبول و احترام و اطمینان مردم بود و در کارنامه ی درخشان زندگی اونیز هیچ نشانی از اینکه او به نفع خود و به خاطر مسائل اقتصادی و سیاسی و .... از صداقت آن ها سوء استفاده کرده باشد ، دیده نمی شود . شریعتی از لحاظ اخلاقی ازآن نوع معلمانی بود که خودش می گفت که باید کفش هایشان هم معلم باشد .