دکتر شریعتی از دید دیگران

گفتارهایی پیرامون شخصیت و آراء دکتر علی شریعتی

دکتر شریعتی از دید دیگران

گفتارهایی پیرامون شخصیت و آراء دکتر علی شریعتی

امام موسی صدر:دکتر شریعتی یکی از رهبران فکری اصیل ماست

بعد از برگزاری مراسم چهلم دکتر شریعتی در بیروت، جناح های مختلف لبنانی و غیر لبنانی در این خصوص به امام موسی صدر فشار آوردند لذا امام موسی صدر برای روشن شدن افکار عمومی توضیحاتی را بر روی نوار ضبط کرده و برای صادق طباطبایی فرستادند. امام موسی صدر در پایان این توضیحات متن بیانیه حرکت محرومین را به زبان خود ترجمه و قرائت می کند. به دلیل اهمیت موضوع متن کامل این توضیحات و بیانیه حرکت محرومین که توسط موسسه فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر در اختیار ما قرار گرفته است برای اطلاع خوانندگان درج می شود.  (روزنامه شرق)


به نام خدا

قبل از اینکه جلسه چهلم مرحوم دکتر شریعتی برپا شود، سفارت ایران که به وسیله عمال خودش مطلع شده بود که قرار است بزرگداشتی برای روز چهلم آقای دکتر انجام بگیرد، تماس زیادی با دستگاه های دولتی گرفت تا بلکه بتواند مانع برگزاری این جلسه شود. ضمناً درباره برگزاری جلسه در سالن بزرگ یونسکو کمی غر غر کردند. البته ما هم تا حدودی از نظر امنیتی تسلط مان بر سالن یونسکو کمتر بود، از طرف دیگر سالن عاملیه که هم مختص به شیعیان است و هم رفقای ما آنجا قدرت کامل دارند، بیشتر مورد اعتماد بود. به هر حال مکان جلسه سالن عاملیه اعلام شد و همان جا هم برپا شد. از همان ساعت های اول عکس العمل سفارت و اطلاعات و ساواک ایران شروع شد. بعد از برگزاری مراسم چهلم دکتر شریعتی در بیروت، جناح های مختلف لبنانی و غیر لبنانی در این خصوص به امام موسی صدر فشار آوردند لذا امام موسی صدر برای روشن شدن افکار عمومی توضیحاتی را بر روی نوار ضبط کرده و برای صادق طباطبایی فرستادند. امام موسی صدر در پایان این توضیحات متن بیانیه حرکت محرومین را به زبان خود ترجمه و قرائت می کند. به دلیل اهمیت موضوع متن کامل این توضیحات و بیانیه حرکت محرومین که توسط موسسه فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر در اختیار ما قرار گرفته است برای اطلاع خوانندگان درج می شود.  (روزنامه شرق)




به نام خدا

قبل از اینکه جلسه چهلم مرحوم دکتر شریعتی برپا شود، سفارت ایران که به وسیله عمال خودش مطلع شده بود که قرار است بزرگداشتی برای روز چهلم آقای دکتر انجام بگیرد، تماس زیادی با دستگاه های دولتی گرفت تا بلکه بتواند مانع برگزاری این جلسه شود. ضمناً درباره برگزاری جلسه در سالن بزرگ یونسکو کمی غر غر کردند. البته ما هم تا حدودی از نظر امنیتی تسلط مان بر سالن یونسکو کمتر بود، از طرف دیگر سالن عاملیه که هم مختص به شیعیان است و هم رفقای ما آنجا قدرت کامل دارند، بیشتر مورد اعتماد بود. به هر حال مکان جلسه سالن عاملیه اعلام شد و همان جا هم برپا شد. از همان ساعت های اول عکس العمل سفارت و اطلاعات و ساواک ایران شروع شد.

اولین واکنش این بود که سفیر ایران، که خود یکی از افسران ساواک است، به ملاقات وزیر خارجه لبنان رفت و اعتراض کرد که به چه حقی جلسه ای برای یک نفر از مخالفین رژیم ایران برپا می شود؟ و به چه حقی موسی صدر به رژیم ایران حمله می کند و به چه حقی نماینده نهضت آزادی ایران در آن جلسه شرکت و به شاه حمله می کند و به چه حقی نمایندگان انجمن دانشجویان اسلامی، که یک سازمان ضددولت ایران است، در این جلسه شرکت و به دولت ایران حمله می کنند؟

اعتراض رسمی ایران به وزارت خارجه تسلیم شد و سفیر نزد رئیس مجلس شورای ملی، که خود شیعه است ولی از مزدوران غرب و ایران شناخته می شود، رفت و او را هم برای فشار به دستگاه های دولتی تحریک کرد. البته سفیر ایران ابتدا طمع این را داشت که بتواند آقای قطب زاده را به واسطه بعضی از مزدوران دست راستی دستگیر کند، ولی خوب این لقمه برای دهان او و برای دهان دولت لبنان هم زیادی بود. کمیل شمعون، که در جنگ اخیر لبنان از سازمان اطلاعات ایران 25 میلیون دلار کمک مالی و مقدار زیادی اسلحه گرفته بود، وظیفه خود را خیلی زود انجام داد و در اولین نشست مطبوعاتی گفت که من سخنرانی موسی صدر را در جلسه کمونیست، علی شریعتی، شنیدم و همچنین سخنرانی او را به مناسبت ماه رمضان دیدم، ای کاش همیشه از حرف های رمضانی می زد، در آن جور کارها دخالت نمی کرد. روز دوم به او گفتند که دکتر شریعتی کمونیست نیست. او گفت؛ کمونیست هست و سه چهارم کمونیست. بعد گفت؛ آخر برای چه ما باید چنین جلسه ای در اینجا برگزار کنیم تا دولت دوست ما، ایران، برنجد؟ مگر دکتر شریعتی چه کسی بوده؟ چه ارتباطی به لبنان دارد؟ مردم لبنان مگر چنین چیزی را خواستارند؟

وقتی از او پرسیدند که آیا اختلافاتی را که الان در خلیج در جریان است می خواهند به لبنان بکشند، گفت؛ بله، همین کار را می خواهند بکنند. یعنی خودش دست خودش را باز کرد. در حالی که اختلاف بین دار و دسته و مبارزین سیاسی که در خلیج (فارس) است، درست عکس آنچه ما گفتیم، نتیجه می داد. چون این ایران است که با دولت های عربی در خلیج (فارس) مبارزه دارد. در هر صورت کمیل شمعون دو یا سه جلسه حمله کرد. حتی پریروز هم به عنوان شوخی، وقتی می گویند که این گرما از ایران آمده، گرمای خیلی شدیدی که در تاریخ لبنان سابقه ندارد، گفته است که این گرما از جماعت موسی صدر است. روزنامه کمیل شمعون هم، به نام صوت الاحرار، حمله های مرتب و شدیدی می کند و مخصوصاً شیعیان را تحریک می کند تا علیه این سخنرانی موضع بگیرند و به آن اعتراض کنند و مثل اینکه آنها را راهنمایی می کند و بعضی از حرف ها را یادشان می دهد. مثلاً می گوید جبهه ای به نام جبهه محافظت از جنوب، که خود من تشکیل داده بودم، از طرف نمایندگان شیعه به صدر خواهند گفت و به صدر اعتراض خواهند کرد، در حالی که این حرف هیچ اساسی نداشت. یکی از نوکران بنام کمیل شمعون، یعنی کاظم الخلیل، که پدر سفیر لبنان در ایران است، در جلساتش مرتباً می گوید؛ موسی صدر کمونیست است و در زندان بود و پیش از اینکه به لبنان بیاید او را از زندان بیرون آوردند.

خبری هم به یکی از روزنامه های دست راستی به نام العمل، که روزنامه کتایبی هاست داده بود، مبنی بر این که شخصی غیرزمینی یعنی شخصی روحانی قبل از اینکه وارد لبنان شود، در حکومت کمونیستی در زندان بوده. البته حق اینکه اسم من را بیاورند نداشتند، چون از نظر قانونی ممنوع است، ولی با اشاره منظورش را فهمانده بود.

کتایبی ها هم در برنامه صدای لبنان و هم در روزنامه خودشان حمله های خیلی شدیدی به ما می کنند. می گویند که این جور جلسات روابط لبنان را با کشورهای دوستش، در بدترین شرایط و زمان به خطر می اندازد. به علاوه همزیستی و همکاری فلسطین با شیعیان به معنای دخالت فلسطینی ها در مسائل لبنان است و خلاف قراردادی است که بین لبنان و فلسطینی ها صورت گرفته است. خلاصه برای این مساله خیلی سروصدا کردند که به چه حقی ابوعمار در این جلسه شرکت می کند؟ و به چه حقی درباره شیعیان می گوید که اسلحه های فلسطینی ها با اسلحه شیعیان و جنوبی ها و سازمان حرکت المحرومین و جنبش امل یکی هستند، اینها یک نوع دخالت است. حتی جبهه لبنانی، که همان فاشیست های دست راستی هستند، اعلامیه ای دادند و صریحاً در آن اعلامیه گفته اند که سخنرانی ابوعمار در جلسه سازمان امل به هیچ وجه با قراردادهایی که فلسطینی ها با ما دارند، تطبیق نمی کند. آنها نباید در این کارها دخالت کنند.

از طرف دیگر وزیر شیعه منحصر به فرد کابینه فعلی لبنان، به نام ابراهیم شعیتو، متملقانه گفته است در جلسه ای علیه دولت برادر ما، ایران، حمله و فشار آورده شده است. روزنامه های دیگر هم بدون اسم حاشیه می زنند. یک روزنامه به اسم الجمهوریه و روزنامه های دیگر هر کدام گوشه کنایه می زنند. پیداست به نویسنده های کوچک پول می دهند، چون این جور چیزها را معمولاً نویسندگان در روزنامه ها اضافه می کنند. پول خرج می شود تا از هر گوشه و کناری حمله ای شود.

عاملیه که مدرسه شیعیان است، روز دوم اعلامیه ای دادند که این جلسه به ما هیچ ربطی ندارد. البته هیچ کس هم نمی گفت که این جلسه به آنها ارتباطی دارد، برای اینکه اعلام کنند گان جلسه و مسوولان جلسه واضح بودند، ولی گویا این هم یک تحریک بود، چون معمولاً عاملیه حدود 150هزار لیره در سال از دولت ایران کمک می گیرد، و این موجب شده بود که اینها از این جلسه اظهار بیزاری کنند. بعضی از آقایان هم که ماشاءالله در همه جا آماده به خدمت هستند. به خصوص این اواخر آقایی به نام سیدحسن شیرازی آمده و مثل اینکه پول فراوانی هم دارد و از طرف دولت ایران و سازمان امنیت ایران هم تقویت می شود. آمده تا این طرف آن طرف بروند و دور هم جمع بشوند و بگویند چرا ما باید به ایران حمله کنیم؟ و میان مردم مقدس بروند و بگویند آخر تنها کشور شیعه است، چرا ما به آنها حمله کنیم؟ ما به این کارها چه کار داریم؟ و بعد هم کمی همان مسائلی را که در ایران درباره دکتر شریعتی می گویند، مطرح می کنند. خلاصه خالی از دردسر مختصری، از این طرف و از آن طرف، نبودیم. ولی آن مقداری که تصور می شد روش آخوندها منفی نبود. به طور کلی دوستان ما جز یک گله ای کار دیگری نکردند و همه شان با ما ایستادند و دفاع می کنند. به خصوص اینکه حمله به ایران در کنار جلسه دکتر شریعتی، اصولاً مساله را از صورت دکتر شریعتی خارج کرد و به صورت تظاهری ضدرژیم ایران منعکس کرد. این مساله از یک طرف مشکلاتی درست می کند، ولی از طرف دیگر مشکلات را کم می کند. وزارت خارجه لبنان از سفارت ایران معذرت خواست و گفت در جلساتی که از طرف رهبران دینی بزرگ لبنان تشکیل می شود، ما هیچ وقت حق کنترل کردن نداریم، بنابراین آنها آزادی عمل دارند. ولی در عین حال شهربانی کل کشور مورد ملامت قرار گرفت و حتی در قصر جمهوری، رئیس مجلس شورای ملی، کامل اسعد، که برای پانزدهم ماه آینده (سپتامبر) به ایران دعوت رسمی شده است، به مدیر کل شهربانی اعتراض می کند و می گوید که چرا باید چنین جلسه ای تشکیل بشود. زیرا مدیر کل شهربانی از دوستان ما حساب می شود، حتی جزء تحصیل کردگانی است که بیانیه حرکت المحرومین را امضا کردند. به اصطلاح نقطه ضعفی برای مدیر کل شهربانی گرفتند.

البته این حمله از روزهای اول تا یک هفته ادامه پیدا کرد و بعد رفته رفته آرام شد. ولی حمله عکس آن را ما شروع خواهیم کرد. به طوری که الان این مساله که سفارت ایران می خواهد شیعیان لبنان از نظر سیاسی وابسته به ایران باشند و موسی صدر مانع این کار است، به این صورت مطرح شده که تمام روشنفکران لبنان، دولت سوریه، مقاومت فلسطینی و حتی بعضی از رژیم های دست راستی کشورهای عربی مثل اردن و مصر هم شاید از این وضع ناراضی نبودند.

مساله ای که برای ما هنوز روشن نشده، روش کشور سعودی است. می گویند که سفیر سعودی از این جلسه اظهار نارضایتی کرده، آیا تظاهر کرده؟ آیا فقط سعی می کرده که خودش را مسوول این جلسه قلمداد نکند؟ با اینکه کسی هم ایشان را مسوول نمی دانست. ولی چون یک عبارتی در سخنرانی(منظور همان سخنرانی چهلم است) هست که «کسانی که کوچک هستند و سرمایه ای جز پول نفت ندارند.» ممکن است که اینان ضمیر را به خودشان برگردانده اند. چه عرض کنم به هر حال روش سعودی هنوز برای ما روشن نشده. بدون شک ما منتظر عکس العمل های بهتری از طرف روشنفکران و کشورهای مترقی هستیم که متاسفانه هنوز به طور واضحی در افق ظاهر نشده. باید بگوییم که این فشارها برای ما نه تنها سبب دلسردی نیست، بلکه سبب تقویت است. بعضی از آخوندها خیلی سعی کردند که جوان های شیعه حرکت المحرومین را تحریک کنند که از ما بپرسند چرا چنین کاری انجام شده، ولی آنها مردمی مبارز هستند و مساله خیلی زود برایشان روشن شد. به خصوص اعلامیه ای که مفصلاً راجع به وضع جلسه مطرح کردند در 6 ماده و از طرف حرکت منتشر شد و در روزنامه حرکت، امل الرساله، هم چاپ شده است، کاملاً مساله را برای آنها توضیح داد و بحثی در بین نیست.

یک مساله را واقعاًً باید دقت کرد که مردم لبنان مردم هموطن یک کشور نیستند. تجار اسلحه هستند. منافع خصوصی دارند. رفت و آمد دارند. دلالی دارند. زد و بند دارند. اینها با این کشورها با هم ارتباط های خاصی دارند. یک مقدار از این ناراحتی ها هم نتیجه همین مسائل است. مثلاً کمیل شمعون یکی از ایادی خیلی معتبرش شخصی است به نام جورج ابن عزل، یکی دیگر هم هست به نام ویکتور موسی و خانمش، که اینها قاچاقچیان اسلحه بودند و حتماً با ساواک ایران ارتباط زیادی داشتند و از این کار نگران و افسرده اند. این مسائل تا حالا پیش آمده و تازگی ندارد، عجیب این است که بعضی آخوندهایی که ادعای روشنفکری می کردند، مثل شیخ محمد جواد مغینه، یک مرتبه آدم می بیند که با آخوندهای دست راستی دور هم جمع می شوند و یک خرده شلوغ پلوغ می کنند. البته یک مصاحبه مطبوعاتی خیلی مفصل با مجله الحوادث کردیم که در هفته آینده منتشر می شود. خیلی روشن و واضح در آن مصاحبه توضیح داده شده است و شخصیت دکتر شریعتی معرفی شده است.

نکته ای را باید در آخر بگویم که این دردسرها برای انسانی که مبارزه می کند، یک چیز طبیعی است. ولی دو حادثه برای ما پیش آمده که فوق العاده ما را خشنود می کند؛ یکی اینکه اگر این سر و صدا بلند نشده بود، دکتر شریعتی را فقط جوانان حرکت (محرومین) و یا آنهایی که در جلسه شرکت می کردند، می شناختند، ولی این سر و صدا موجب شد که تمام شیعیان، تمام مردم لبنان، سنی ها، مسیحی ها، تمام اشخاصی که به دنبال نهضت ها و افکار می گردند، همه و همه با این افکار آشنا شدند. (حرکت محرومین و شیعیان نه تنها با او آشنا شدند، بلکه با تعصب به او علاقه مند شدند.) این است که می توان گفت این دردسرها هدف را خیلی خیلی محکم تر و ثابت تر و نتیجه بخش تر کرد.

موضوع دیگری که خیلی ما را خوشوقت کرده این است که شنیده ایم مزدوران سازمان امنیت در اروپا نشریه ای منتشر کرده اند و حمله خیلی شدیدی به بنده و دکتر مصطفی چمران و قطب زاده و نهضت آزادی ایران و آقای جعفری و غدکترف صادق غطباطباییف کرده. عبارت ها را که می خوانیم، حالا به زبان روزه آدم نمی تواند گناه کسی را بشورد، ولی خیلی شباهت دارد به نوشته های آقای ف و آقای م ص ح. البته اینها واقعاً اینجا خیلی گوشه و کنار می نشینند، حاشیه می زنند و فتنه می کنند. نشریه های ما را غلط ترجمه می کنند و به فتح می دهند. گاهی از اوقات هم بحران هایی بین بعضی از کادرهای ما و آنها ایجاد کرده اند و البته حالا دستشان باز شده. من تصور می کنم با این دست مریزادی که آقای ج ف، که خودش را از به اصطلاح مبارزان ایران می داند، به ما داده، خودش را روشن تر کرده و در نتیجه تکلیف را خیلی آسان تر و بهتر کرده. امیدواریم که قبل از همه چیز و بعد از همه چیز رضای خدا و خدمت بشر در این کار باشد که ما تقریباً مطمئنیم که هست.

والسلام علیکم ورحمه الله وبرکاته.

-پس از این توضیحات امام موسی صدر بیانیه حرکت محرومین را قرائت کرد.

صاحب مکتب فکری-اسلامی

به نام خدا

19 سازمان انقلابی جهان به مناسبت چهلمین روز وفات علامه مبارز، علی شریعتی، یکشنبه گذشته در لبنان جلسه ای تشکیل دادند. هفته گذشته این جلسه موضوع بحث و حدیث های مختلفی در لبنان قرار گرفت. مسوولیت بزرگ ملی که حرکت محرومین را بر دوش دارد، به اضافه اینکه حرکت محرومین، خود یکی از سازمان های دعوت کننده به این جلسه بود، حرکت را وادار می کند تا حقایق زیر را در برابر دیدگان همه بگذارد.

یکم؛ درباره تفسیر نادرستی که از حضور آقای یاسر عرفات رئیس سازمان آزادی بخش فلسطین و رهبر انقلاب فلسطین و همچنین تفسیر غلطی که از سخنرانی او در این جلسه به عمل آمد و سوء استفاده ای که از این حضور و سخنرانی شد و این حضور و سخنرانی را دخالت در امور لبنان و خلاف قطعنامه شورا شمرده اند، ایجاب می کند که به دقت مساله را بررسی کنیم و به این مسائل بیندیشیم. سازمان فتح، خود، یکی از سازمان های دعوت کننده بود، زیرا فقید ما از کسانی بود که به انقلاب ملت فلسطین خدمت های بزرگی تقدیم کرد، گذشته از اینکه با انقلاب الجزایر همکاری می کرد و از مجاهدین این انقلاب بوده است. همچنین دکتر شریعتی یکی از رهبران فکری اصیل ماست. این مسائل موجب شد که ابوعمار (یاسر عرفات) برای نشان دادن وفاداری انقلاب فلسطین به مردی که خدمت های بزرگی به قضایای حقه عرب کرده است، حاضر شود. بنابراین حضور او یک اعلام وفاداری بود و با حضور خود اعلام کرد که بیایید با هم صفحه جدیدی باز کنیم و به کسانی که گوش به این دعوت نداده اند، توجه نکنیم و به مصلحت فرزندان جنوب پایبند باشیم. ابوعمار در سخنرانی خود علاوه بر ادای احترام به مرحوم دکتر شریعتی و اینکه او را یک انقلابی فلسطینی دانست، جواب تهدیدات نخست وزیر اسرائیل، بگین، را داد، به خصوص تهدید او را بر ضد انقلاب فلسطین و شخص ابوعمار. یاسر عرفات در جواب او گفت که همه لبنانی ها و به خصوص فرزندان جنوب (مقصود او حرکت محرومین بود) در راه دفاع از انقلاب فلسطین در کنار فلسطینی ها ایستاده اند، و به هیچ وجه به تروریست اسرائیل، بگین، اجازه نمی دهند که هدف های تروریستی خود را دوباره اجرا کند. ابوعمار به مطالبی که دوباره از طرف دولت اسرائیل مطرح شده و مناطقی از فلسطین را مناطق آزاد شده تلقی کرده است، جواب داد و گفت که زمین های مقدس آزاد شده است و آزاد خواهد شد، اما نه به وسیله یهود، بلکه به وسیله شما ای فرزندان جنوب، آن هم با پایداری شما در مقابل دشمن و با حمایت شما از سلاح انقلابی فلسطین که در داخل و خارج با اسرائیل می جنگد. بنابراین این سخنان هیچ دخالتی در امور لبنان نبود، بلکه به عکس، احترام زیاد به استقلال و مصلحت لبنان بود.

بنابراین عکس العمل های متشنجی که از طرف دار و دسته های مختلف در لبنان به وجود آمده، یک نوع بهانه جویی و تمسک به امور واهی و ناصحیح است. از این نگرانند که امروز قرارداد شورا امضا و اجرا شود و ارتش لبنان به جنوب برسد و فردا دولت لبنان اسلحه این آقایان را بخواهد و از اینها بخواهد که از مناطق تحت نفوذ خودشان کناره گیری کنند. به همین دلیل می خواهند همیشه این کار را ناصواب نشان دهند. از ابتدا روش حرکت محرومین نسبت به مقاومت فلسطین روشن بود. پیش از جنگ داخلی و در حین جنگ داخلی و بعد از آن و به خصوص بعد از آنکه اعلامیه معروف سلیمان فرنجیه در شام منتشر شد، حرکت محرومین همیشه سعی می کرده است منافع مقاومت فلسطینی را در کنار منافع لبنان حفظ کند و به هیچ وجه حرکت محرومین اجازه نمی دهد که کسی خودش را لبنانی تر از حرکت بداند. در عین حال ما فرزندان حرکت محرومین تمام تعهدات ناسیونالیستی خود را، که سرلوحه آن خدمت به انقلاب فلسطین است، حفظ کرده و خواهیم کرد و تمام فعالیت های ما با همین قاعده تطبیق می کرده و به همین دلیل هم اکنون نیز حرکت برای موفقیت بحث هایی که راجع به قطعنامه قاهره در «شورا» انجام می گیرد، و به موجب آن ارتش لبنان به مرزهای جنوب خواهد رسید، تلاش زیادی کرده است.

دوم؛ ما خیال می کردیم که زمان تکفیر و به دست گرفتن چماق ارتداد و مردم را از دین خارج کردن گذشته است. سابقاًً در قرون وسطی از طرف پیشوایان دینی و نسبت به پیروان خود آن دین این اتفاق می افتاد. اما متاسفانه شاهد بودیم که در لبنان یک رهبر سیاسی سعی می کند که یک عالم بزرگی را از دین دیگری که به او هیچ ارتباطی ندارد، از دین خارج بداند. این مساله ای است که با شگفتی فراوان، فقط در لبنان و در منتهی الیه قرن بیستم شاهدیم. البته می دانیم آنهایی که دکتر شریعتی را تکفیر می کنند و او را کمونیست می شمرند، حتی یک سطر از کتاب های او را نخوانده اند و اندکی هم درباره زندگی او مطالعه نکرده اند.

سوم؛ درباره دکتر شریعتی باید گفت که او یکی از بزرگ ترین علمای جامعه شناسی دینی بوده و صاحب مکتبی فکری – اسلامی معروف است. دکتر شریعتی خیلی شناخته شده است؛ مقاله تالیف کرده، کتاب نوشته و سخنرانی کرده و بیش از 150 اثر در بحث های اسلامی از خود باقی گذاشته، به طوری که او یکی از مشهورترین نویسندگان مسلمان در جهان شناخته می شود. دکتر شریعتی در ایجاد یک نسل روشنفکر مومن و مبارز که همه جا هستند، شرکت داشته است.

او در کمک به انقلاب های عربی عدالتخواه، به خصوص انقلاب الجزایر و فلسطین و اریتره خدمت های بزرگی کرده است. مکتب فکری دکتر شریعتی به اصالتش شناخته می شود و با تمام مکتب های فکری غربی و شرقی و به خصوص با مکتب مارکسیسم فرق واضحی دارد. بعضی از بحث های دکتر شریعتی انتقاد نسبت به مارکسیسم است. برای دکتر شریعتی همین افتخار کافی است که برای او 19 سازمان مبارز و جنبش آزادی خواه در جهان مراسم سوگواری برپا کنند و حتی یک سازمان الحادی در میان آنها نباشد. روزنامه های ایرانی نیز روزی که دکتر شریعتی فوت شد، اخبار وفات او و خلاصه ای از زندگی او و بعضی از آثار او را منتشر کردند و فقدان او را ضایعه قرن معاصر شناختند. چقدر حقیقت روشن است وقتی که می بینیم در تمام لبنان یک روحانی، چه مسلمان و چه مسیحی، دکتر شریعتی را به کمونیستی بودن متهم نکرد، با وجود اینکه افکار دکتر شریعتی با افکار بسیاری از روحانیون و اسلام شناسان تفاوت هایی دارد. حتی حرکت محرومین نیز اعلام کرده که با وجود اینکه دکتر شریعتی یکی از سرچشمه های فرهنگی بزرگ حرکت محرومین است، ولی میان افکار او و افکار حرکت کم و بیش تفاوت هایی وجود دارد.

چهارم؛ ما خوب می دانیم این اطلاعاتی که در بین لبنانی ها منتشر می شود و تهمت هایی که به دکتر شریعتی در بین محافل لبنانی زده می شود از کجا سرچشمه می گیرد. ما می دانیم که اینها جزیی از فعالیت های ساواک و اطلاعات ایران در خاورمیانه است. افسر اطلاعات ایران به شکل سفیر در لبنان به سر می برد و این فعالیت ها را اداره می کند. اگر کمی در حوادث لبنان، بعد از جنگ داخلی، دقت کنیم، کاملاً می بینیم که هدف این فعالیت ها پاره کردن صفوف شیعیان لبنان و تراشیدن شخصیت های دینی خیالی و به فعالیت درآوردن جمعیت های خیریه و تشکیلات مخفی ضد مجلس اعلای شیعیان و ضد رئیس او است. همه دلیلش این است که مجلس اعلای شیعیان و رئیس او نمی گذارند که مذهب شیعه با اطلاعات ایران ارتباط و به آن وابستگی پیدا کند. به همین دلیل کمک هایی که تا به حال به آسیب دیدگان لبنان رسیده همه از طرف روحانیون و مراجع بزرگ و مردم خیرخواه بوده است و دولت ایران تا حالا به هیچ وجه کمکی نکرده است. معلوم می شود که اینها طبق فعالیت های سیاسی و نظامی شبهه ناک و بنابر سفارش آقای سفیر بوده است تا آنجا که او دستور ساخت بیمارستانی را که قرار بود دولت ایران برای شیعیان لبنان بسازد، الغا کرد و از بین برد. حقیقت نقش این مرد مرموز در حوادث اردن و در جلوگیری از هماهنگی ایران با کشورهای عرب در جنگ رمضان برای قطع نفت بر اسرائیل و در بسیاری از فعالیت های مرموز این منطقه روشن است. رهبران عرب و دیپلمات های این منطقه و حتی سفرای ایران در منطقه این مرد را خوب می شناسد. حرکت محرومین به مسوولان لبنان آگاهی می دهد و به همه مسوولان عرب و رهبران عرب تذکر می دهد و از آنها می خواهد که با توجه بسیار و مراقبت ویژه به فعالیت این مرد، که هنوز استمرار دارد، نگاه کنند. از آنها می خواهد که در مقابل بازی های سیاسی ایران در این منطقه به واسطه این مرد، که ظرف این پانزده سال کارشناس خرابکاری شده زیرا مدت ها وابسته نظامی لبنان و اردن و سفیر بوده، بایستند و تسلیم این نق زدن ها و دوشیدن های سیاسی نشوند.

پنجم؛ بعضی از شخصیت های لبنانی نگرانند که مبادا روابط لبنان با یک دولت دوست در این منطقه تیره شود. حقیقت این است که لازم بود این آقایان وقتی که حمله های شدید از طرف ایران به مذهب شیعه می شود، مراقب این مسائل باشند، چون رکنی از ارکان لبنان است و به خصوص وقتی که تبلیغات راست گرایان لبنان علیه موسی صدر و مجلس اعلای شیعیان، مانند حمله های مسعورانه سگ های هار (مسعور یعنی سگ هار) از طرف ساواک ایران به این و آن می شود، خوب بود آن موقع مانع آن شوند. آیا خود این آقایان فراموش کرده اند چقدر علیه دولت های عربی و سوریه در سال 1976-1975 صحبت کردند. آیا آن پریشانی ها مانعی نداشت و این تیرگی ها که بدون سبب و فقط برای احترام از یک شخصیت مسلمان و مبارز در کشوری که کشور علم و آزادی و مبارزه است، برگزار شده است، اشکال دارد؟ به هر حال ما سوال بزرگی داریم که چرا بعضی از این آقایان سیاستمدار خود را قیم مناطق دیگر و مذاهب دیگر می دانند و خود را جانشین قدرت قانونی لبنان می شناسند؟

ششم؛ مطلبی که کاملاً هدف و تمایل این حمله های بی حساب و حساب نشده را کاملاً روشن می کند، این است که در یکی از سوال و جواب ها آمده است که اینها می خواهند اختلافات خلیج (فارس) را به لبنان منتقل کنند. ما تفسیر این مساله را به ناظران سیاسی واگذار می کنیم و فقط می پرسیم چه کسی است که اختلافات خلیج (فارس) را به لبنان منتقل می کند؟ چه کسی علیه عرب ها در خلیج (فارس) فعالیت می کند؟ چه کسی در کنار او می ایستد؟ بنابراین درست عکس آن مطلبی که آقایان می خواهند استفاده بکنند، از این مساله نتیجه گیری می شود.

در پایان باید بگوییم که ما به ملت ایران احترام می گذاریم و به آنها علاقه داریم و همیشه به روابط فرهنگی ای که با فرزندان کریم و پاک ایران داشته ایم، افتخار می کنیم. ولی به هیچ وجه ممکن نیست اجازه بدهیم که ساواک و سازمان اطلاعات ایران در کارهای داخلی ما و روابط شیعیان دخالت کند. به هیچ وجه اجازه نمی دهیم که شیعیان با گاری سیاسی ایران در این منطقه وابستگی پیدا کند. همچنین به هیچ وجه نمی توانیم بیش از این اجازه دهیم تلاش هایی که صف شیعیان لبنان را پاره می کند و عامل آن آقای سفیر سرتیپ افسر اطلاعات ایران است و با همکاری بعضی از مزدوران خود این کار را انجام می دهد، ادامه پیدا کند. به لطف خدا هنوز هم بیداری و هم قدرت و هم توانایی این را داریم که در مقابل این تلاش ها تسلیم نشویم و جلوی آنها را بگیریم و از نیروهای سیاسی لبنان درخواست می کنیم که از مرحله انفعال احساساتی که تحت تاثیر نیروهای خارجی قرار گرفتند و توجه بیهوده به دلایل جنگ به مرحله بازسازی کشور و تلاش بی دریغ برای مصلحت آن و توجه به آینده ای که در پیش داریم؛ آینده ای که با اراده ما ساخته می شود، منتقل شوند. اولین قدم اساسی که می شود در این راه برداشت، این است که یک روش هماهنگ که آینده را با دقت و گذشته و حال را با اخلاص می بینید و برای نسل های آینده و کشور پرثمر است، در پیش بگیریم.

21 آگوست 1977 حرکت محرومین

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد