دکتر شریعتی از دید دیگران

گفتارهایی پیرامون شخصیت و آراء دکتر علی شریعتی

دکتر شریعتی از دید دیگران

گفتارهایی پیرامون شخصیت و آراء دکتر علی شریعتی

شریعتی اسلام شناس نبود

برای درک کردن یک دوره تاریخی بهترین راه خواندن خاطرات آدم هایی است که از نزدیک مسائل را لمس کرده و یا با آن سر و کار داشتند. یکی از وقایع بسیار مهم و بی نظیر دوره معاصر پیروزی انقلاب اسلامی و چگونگی انجام آن است. گفتگویی که پیش روی شماست بخش کوچکی از خاطرات داوود اسدی‌خامنه‌ است که از دوران مبارزه علیه طاغوت و زندانی شدنش به دست ساواک می‌گوید:


مبارزی از خیابان مزّین‌الدوله
 داوود اسدی خامنه هستم، متولد سال 1326 در خیابان فتحعلی شاه تهران. ولی دوران نوجوانی و جوانی‌ام را در خیابان کاشف‌السلطنه‌ گذراندم و بعد از آن آمدیم خیابان بهار و بعد خیابان مزّین‌الدوله آن زمان که الان شده خیابان شهید جواد کارگر، 45 سال است که آنجا ساکن هستیم. البته اصالتمان بر می‌گردد به خامنه تبریز. پدرم مغازه لبنیات فروشی داشت و خدا رو شکر درآمد خوبی داشتیم و جزوء‌ قشر متوسط جامعه محسوب می‌شدیم.
 اگرچه ما به لحاظ مالی وضع خوبی داشتیم ولی به هر حال وضعیت جامعه و ظلم‌هایی که به اکثریت مردم وارد می‌شد را هم می‌دیدم. جامعه‌ای که هزار فامیل بر آن حاکم بودند و تمام امورات دست آنها بود. در آن دوران فرهنگ‌هایی شکل می‌گرفت که خارج از اصول اخلاقی و باورهای دینی مردم بود و ترویج آن نیز روز به روز بیشتر می‌شد و اوج می‌گرفت. در حالی که هر روز حرف و سخن از تمدن بود ولی مردم به سمت غرب‌گرایی و تجدد سوق داده می‌شدند. همین ظلم‌ها و تغییر فرهنگ‌ها بود که نه تنها بنده بلکه خیلی از افراد جامعه را بر علیه این موج خیز داد و در واقع فعالیت های مبارزاتی-مذهبی من هم به همین دلایل آغاز شد.

روشنگری‌های شهید مطهری و دکتر شریعتی بود که ما را به مبارزه کشاند
 آن زمان با روشنگری‌های امثال استاد شهید مرتضی مطهری و دکتر شریعتی این تمایلات یعنی مبارزه با ظلم و طاغوت در بسیاری از جوان‌ها به وجود آمد. کسانی که تا آن موقع از روند جاری اجتماع احساس نارضایتی داشتند با یکسری از ایده‌ها و نظرات آشنا شدند که راه صحیح زندگی و راه درست مدیریت اجتماع را بیان می‌کرد. مردم از سال 49 تا 51 کشانده شدند به سمت علایق مذهبی که ریشه عقل‌گرایی داشت. یعنی خارج از مذهب سنتی و مذهبی که شاید خود شاه و اطرافیانش ترویج می‌کردند، مذهبی که خلاصه می‌شد فقط در منفعت خاندان سلطنتی.
جوان‌ها دیدند علاوه بر این بعد دین، مذهب حرف‌های زیادی برای گفتن دارد. مذهب و دین راه زندگی است و همه ابعاد زندگی را بیان می‌کند، که از قبل از تولد تا تولد و بعد از مرگ را شامل می‌شود. یعنی برای همه چیز قوانینی دارد. زمان شاه اصلا نمی‌گذاشتند در مورد این مسائل صحبت شود. بعد عبادی آزاد بود به شرط اینکه فقط درباره عبادت صحبت شود. یعنی صرف رفتن به مسجد و دعا خواندن و نه عبادتی که پایه حرکت باشد.

جلسات حسینیه ارشاد ما را با گفتمان‌های جدیدی رو به رو کرد
 در گذشته تنها حزب توده بود و دیگر گروه‌های چپ که خیلی هم فعال بودند و ابراز عقیده می‌کردند. گروهای مذهبی مسلمان که در یک جو خاصی زندگی می‌کردند و بعضا با حوزه ارتباط داشتند و در سطح دانشگاه‌ها نیز با دانشجویان در ارتباط بودند واقعا دستشان خالی بود، و اگر می‌خواستند با گفتمان‌های یک بعدی با چپی‌ها و توده‌ای‌ها روبرو شوند امکانش نبود. ولی با آمدن کسی مثل آقای مطهری و دکتر شریعتی و برپایی جلسات در حسینیه ارشاد دست جوان‌ها به لحاظ فکری پر شد و توانستند در مقابل چپی‌ها با شکل بیانی جدید روبرو شوند.

طریقه آشنایی من با مجالس حسینیه ارشاد از طریق ارتباط با مساجد بود. به هر حال آن زمان ما بی‌ارتباط با مساجد نبودیم و وقتی این چنین حرکاتی شروع می‌شد انعکاس خودش را داشت. آن دوره هم به خاطر دو تا مساله، یکی خمودگی‌ای که در آن زمان وجود داشت و دوم نارضایتی که از اجتماع بود باعث می‌شد وقتی جایی از تحول صحبت می‌شود افراد مشتاقانه در آن مجالس و مراسمات حضور پیدا کنند. که یکی از آن مکان‌ها همین حسینیه ارشاد بود که بعد از مدتی آن را هم تعطیل کردند.

 

شریعتی اسلام شناس نبود و خودش هم چنین ادعایی نداشت

دکتر شریعتی اسلام‌شناس نبود و البته خودش هم چنین ادعایی نداشت. ولی ایشان اطلاعاتی که از اسلام داشت را با زبان قابل فهم برای جوانان گفت. آنهم براساس مفاهیم جامعه‌شناسی و این خیلی مهم بود. یعنی جوان آن روز حرفی برای جامعه‌ی امروز داشت که بیان کند. خدمتی که شریعتی کرد این بود که دین را به زبانی ارائه داد که بشود در مقابل بی‌دینی ایستاد و به مردم شوری مذهبی القا کرد. و اگر نبودند امثال استاد مطهری شاید به شعور دین نمی‌رسیدیم. که این دو در کنار هم باعث بسیاری از حرکت های مذهبی شد. ممکن است خیلی‌ها امروزه بالاتر از آقای شریعتی باشند. ولی باید زمان و مکان را در نظر گرفت. در آن زمان و مکان شریعتی یکی بود و دیگر مشابه نخواهد داشت. آقای شریعتی اشتباه داشت ولی خدمتی که در آن زمان کرد بسیار بزرگ بود و ترکیب این دو نفر (آقای مطهری و شریعتی) جامعه را متحول کرد.


منبع

آرامگاه دکتر شریعتی در 30 سال قبل

تصاویری زیر از آلبوم شخصی شهید «کمیل میرزازاده» به دست آمده است. این شهید مدتی پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به همراه جمعی از دوستانش، به زیارت حرم حضرت زینب(سلام الله علیها) مشرف شد و  پس از  آن، جهت قرائت فاتحه، بر مزار دکتر علی شریعتی نیز حاضر گردید. این عکس ها یادگاری از همان سفر است و حال و هوایی را که آن روزها توسط ایرانیان در اتاقکِ محل دفن دکتر شریعتی حاکم شده بود را به خوبی به تصویر می کشد.


 آرامگاه دکتر شریعتی در 30 سال قبل

 آرامگاه دکتر شریعتی در 30 سال قبل

 آرامگاه دکتر شریعتی در 30 سال قبل

جلال‌‌الدین فارسی:شریعتی,شریعتی نمی‌شد اگر حکیمی نبود

جلال‌‌الدین فارسی نویسنده، مبارز سیاسی و متفکر انقلابی، در گفت‌وگو با خبرنگار فرهنگی خبرگزاری فارس،در مورد ویژگی شخصیتی دکتر علی شریعتی اظهار داشت: بخش بزرگی از کتاب اسلام‌شناسی علی شریعتی مرهون اثر محمدرضا حکیمی است.

وی افزود:‌ اگر محمدرضا حکیمی نبود نه علی شریعتی به شهرتی که در حال حاضر داشت دست می‌یافت و نه حسن رحیم‌پور ازغدی به این مقام علمی می‌رسید.

نویسنده کتاب «انقلاب تکاملی اسلام» با بیان اینکه محمدرضا حکیمی اشکالات و اشتباهات علی شریعتی را با مهربانی به او تذکر می‌داد، گفت: شریعتی بسیار اقتباس‌گر بود و اگر سخنی از کسی می‌شنید هنرمندانه در قالبی نو ارائه می‌داد.

وی سپس به ذکر خاطره‌ای پرداخت و گفت: بعد از انقلاب من به استاد حکیمی گفتم که اگر علی شریعتی کتاب‌های شما را نمی‌خواند به این شهرت و تأثیرگذاری نمی‌رسید. البته آقای حکیمی نخست حرف‌هایم را باور نمی‌کرد و بعدا که مرا دید و گفت شما درست می‌گفتید.

این مبارز و نویسنده ادامه داد: استاد حکیمی تعریف می‌کرد بعد از درگذشت علی شریعتی در لندن، برای تسلای بازماندگان دیداری با خانواده مرحوم داشتم و زمان ترک خانه به خانواده وی گفتم اجازه دارم کتابخانه مرحوم را ببینم خانواده مرحوم شریعتی با روی باز استقبال کردند و آخرین کتابی که مرحوم شریعتی در حال خواندن بود را به من نشان دادند که کتابی از «برادر من» بوده است.

وی ادامه داد: در گذشته دور، برادر محمد رضا حکیمی کتاب‌هایش را به انتشاراتی در مشهد می‌سپرد و مسئول انتشارات آنجا کتاب‌ها را مدت طولانی نزد خود نگه می‌داشت و برای مشاوره گرفتن کتاب را به افراد مطلع نشان می‌دادند.

نویسنده و مبارز انقلابی ادامه داد: یکی از افرادی که انتشاراتی کتاب را به او می‌داد مرحوم شریعتی بود و مرحوم شریعتی بعد از خواندن کتاب، نظرات خود را به انتشاراتی می‌داد و هم به صورت هنرمندانه در کنفرانس‌ها برای دیگران ارائه می‌داد.

وی در پایان خاطرنشان کرد: البته علی شریعتی مرد بزرگی بود امام راحل تمام آثار علی شریعتی را مطالعه کرد.

شعله بی قرار

نگارنده در کتاب بر آن است زوایایی از شخصیت و اندیشه‌ی دکتر علی شریعتی را باز شناساند. وی خاطرنشان می‌کند: 'ان

چه علی مزینانی روستایی را به دکتر علی شریعتی جهانی تبدیل کرد، شجاعت دانستن و فهمیدن او بود. دکتر شریعتی گستاخی و شجاعت آن را داشت که چیزهایی را بداند و بفهمد که دیگران شجاعت دانستن و فهمیدن آن را نداشتند.... شریعتی در هنگامی از اسلام سخن گفت و در پی شناخت آن برآمد که اسلام، تابو و منطقه‌ی ممنوعه شده بود. خرافات و زنگارهایی به اسلام آویخته شده و سیمای تابناک و گوهر درخشنده‌اش محجوب مانده بود.... شریعتی در هنگامی عهده‌دار شناخت اسلام شد که شناخت آن در انحصار روحانیت دانسته می‌شد و اسلام شناسی در خارج از حوزه‌های علمیه ناممکن قلمداد می‌گردید...'. در بخش پایانی کتاب، سال شمار زندگی دکتر علی شریعتی آمده است.

تاریخ نشر:1 فروردین 1384
تعداد صفحه:۲۲۴
نویسنده:محمداسفندیاری 


مقایسه اندیشه سیاسی استاد مطهری و دکتر شریعتی

سخنرانی محسن کدیور در 17 آذر 1376دانشگاه شهید بهشتی مشهد:
خوشوقتم  که  در این  محفل  علمی  و در آستانه  ماه  قیام  سیدالشهدا علیه السلام  در خدمت برادران  وخواهران  دانشجو دانشگاه  درباره  آرا دو نفر از ذاکرین  امام حسین (ع) سخن  بگویم .

مرحوم  دکتر شریعتی  را با حسین  وارث  آدم  و شهید مطهری  را با حماسه  حسینی اش  در مسئله عاشورا می شناسیم . و هنوز این  جمله  در گوش  همه  ما زنگ  می زند «آنها که  رفتند کاری  حسینی کردند و آنها که  ماندند باید کاری  زینبی  بکنند وگرنه  یزیدی اند».[۲]

بیان  حماسی  و هنرمندانه  مرحوم شریعتی  در کتاب  «شهادت » و بیان  روشنگرانه  شهید مطهری  در حماسه  حسینی  از زیباترین  ادبیات عاشورایی  ماست .

بحث  امروز من  درباره  عاشورا نیست  درباره  اندیشه  سیاسی  از دیدگاه  شریعتی  و مطهری  است . ادامه مطلب ...

خاطرات مسعود کیمیایی از علی شریعتی

من دکتر «علی شریعتی» را از کتاب‌ و سخنرانی‌هایش می‌شناختم و گاهی با هم در تماس بودیم. برای همین، دیدار من با «دکتر شریعتی» خیلی قبل‌تر از نمایش «قیصر» اتفاق افتاده بود. اما خیلی‌ها این ماجرا را نمی‌دانند. «دکتر شریعتی» را چندین‌بار دیده بودم، اما شب نمایش «قیصر» بود که از دور ایشان را دیدم و سلام‌و‌علیکی کردیم. این‌که می‌گویند «کیمیایی» هیچ‌وقت «دکتر شریعتی» را ندیده و با او حرف نزده، حرف درستی نیست.

 

یادم هست او «قیصر» و «گاو» را دیده بود و می‌گفت بین این‌دو، فیلم موردنظر ما «قیصر» است. چون معتقد بود «قیصر» فیلم «نر» و «پرحرکتی»‌ از کار درآمده است. خیلی هم «قیصر» را دوست داشت و ابراز لطف می‌کرد، اما من هیچ‌وقت درباره این فیلم با او حرف نزدم؛ یعنی هیچ‌وقت فرصتش پیش نیامد. «شریعتی» درباره فیلم با «عباس شباویز» مفصل حرف زده بود و برای او از خوبی‌های فیلم گفته بود. آن‌‌وقت‌ها، «دکتر» دوستان و مریدانی در «حسینیه ارشاد» داشت که پای حرف‌های او می‌نشستند. 

من البته همیشه به «حسینیه ارشاد» نمی‌رفتم، اما «شریعتی» را می‌شناختم. از آن جمعی که در «حسینیه ارشاد» پای حرف‌های «دکتر شریعتی» می‌نشستند، آقایان «فخرالدین انوار» و «سید محمد بهشتی» و «محمدعلی نجفی» بعد‌ها همگی نخستین مدیران سینمایی بعد از انقلاب شدند. یادم می‌آید آن‌ها، در سال‌های اول دهه 1350، یک‌بار تئاتری را براساس فیلم «رضا موتوریِ» من آماده کردند و در «حسینیه ارشاد» روی صحنه بردند. البته پایان آن‌را تغییر داده بودند.

 

یک‌روز «دکتر شریعتی» با من تماس گرفت و گفت «اجازه می‌دهی پایان فیلم را در این اجرایی که برای تئاتر می‌کنیم، تغییر بدهیم؟» آن‌ها می‌خواستند جایی را که «عباس‌قراضه» می‌آید، عوض کنند. به‌هرحال می‌خواستند آن را در «حسینیه ارشاد» اجرا کنند و به‌نظرشان باید تغییراتی در داستان می‌دادند.

 

من هم مخالفتی با کارشان نکردم. کارگردان آن نمایش به‌نظرم «فخرالدین انوار» بود و باقی، یا روی صحنه بازی می‌کردند، یا این‌که در پشت صحنه بودند. اما کلّاً می‌دانستم که دیدگاه‌های من و «شریعتی» با هم منطبق نیستند. برای همین هم بود که تماس‌های دائمی‌نداشتیم. هرازگاهی همدیگر را می‌دیدیم و حرف می‌زدیم. اگر چه این اتفاق در شب نمایش «قیصر» نیفتاد که او هم در سینما حاضر بود.

شریعتی را آنچنان که هست بشناسید

تاریخ نشان داده است که میان شرایط اجتماعی و تکامل اندیشه روشنفکران تاثیر متقابلی حکم فرماست. معمولاً یک روشنفکر حساس و صادق در یک محیط غیرانسانی احساس خفگی می‌کند و علیه نابرابری و استثمار دست به طغیان می‌زند. او با نیروی اندیشه‌اش که از طریق سخن گفتن و نوشتن بیان می‌شود، علیه سیستم فاسد جامعه‌اش اعلان «جهاد» می‌کند. واضح است که این وظیفه چندان ساده به نظر نمی‌رسد، چرا که متضمن رویاروئی شدید میان یک سیستم پرقدرت مادی و یک اندیشه به ظاهر ضعیف است. با همه اینها، صحیفه تاریخ پرصفحه بشریت نمونه‌های بسیاری را شاهد است که در این رویاروئی‌ها، یک اندیشه تنها، هنگامی که قادر به بسیج توده‌ها گردد، همه سدها و موانع را از سر راه برداشته و بر بزرگترین قدرت مادی نهفته در یک انسان یا یک سیستم نیرومند، فائق می آید. تقریباً همة ملتها دارای یک چنین مردان بانفوذ اندیشمندی درمیان خود بوده‌اند. ایران با فرهنگ و تمدّن غنی و باشکوه خود، اندیشمندانی به جهان تقدیم کرده است که نه تنها بر ایرانیان، بلکه بر اندیشه بشریت تاثیر عمیقی بجای گذاشته‌اند. دکتر علی شریعتی یکی از این روشنفکران چند بعدی است که نامش در کنار بزرگانی چون فرانتس فانون، ژان پل سارتر، ژاک برک، گورویچ، آلبر کامو و لوئی ماسینیون که بر قلمرو اندیشه‌های جهانیان حاکم بوده‌اند، ثبت است.
ادامه مطلب ...